روا داشتن. سزا داشتن: آنچه به وقت وفات پدر ما امیر ماضی رحمهاﷲ علیه کرد و نمودار شفقت و نصیحتها که واجب داشت نوخاستگان را به غزنین آن است که واجب نکند که هرگز فراموش شود. (تاریخ بیهقی). رجوع به واجب شود، صلاح دانستن. روی دیدن. مصلحت دیدن: اما بوسهل این (نیکوئی بر دشمن مغلوب را) واجب نداشت. (تاریخ بیهقی). اگر به آخر عمر چنین یک جفا واجب داشت... بدان هزار مصلحت بباید نگریست که از ما نگاه داشت. (تاریخ بیهقی). و رجوع به واجب شود، لازم شمردن. لازم دانستن: واجب دارم و فریضه بینم که کسانی که از این شهر باشند و در ایشان فضلی باشد ذکر ایشان بیاوردن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277). چون برخواندن قادر بود باید که در آن تأمل واجب دارد. (کلیله و دمنه). و رجوع به واجب شود
روا داشتن. سزا داشتن: آنچه به وقت وفات پدر ما امیر ماضی رحمهاﷲ علیه کرد و نمودار شفقت و نصیحتها که واجب داشت نوخاستگان را به غزنین آن است که واجب نکند که هرگز فراموش شود. (تاریخ بیهقی). رجوع به واجب شود، صلاح دانستن. روی دیدن. مصلحت دیدن: اما بوسهل این (نیکوئی بر دشمن مغلوب را) واجب نداشت. (تاریخ بیهقی). اگر به آخر عمر چنین یک جفا واجب داشت... بدان هزار مصلحت بباید نگریست که از ما نگاه داشت. (تاریخ بیهقی). و رجوع به واجب شود، لازم شمردن. لازم دانستن: واجب دارم و فریضه بینم که کسانی که از این شهر باشند و در ایشان فضلی باشد ذکر ایشان بیاوردن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277). چون برخواندن قادر بود باید که در آن تأمل واجب دارد. (کلیله و دمنه). و رجوع به واجب شود
تخلیف. (تاج المصادر بیهقی). پشت سرگذاشتن: بعد از آنکه همه موجودات را... واپس گذاشتی و از بند رسیدن و نارسیدن خود برخاستی... هیچ بلائی در این راه سخت تر از وجود تو نیست. (انیس الطالبین بخاری نسخۀ خطی مرحوم دهخدا)
تخلیف. (تاج المصادر بیهقی). پشت سرگذاشتن: بعد از آنکه همه موجودات را... واپس گذاشتی و از بند رسیدن و نارسیدن خود برخاستی... هیچ بلائی در این راه سخت تر از وجود تو نیست. (انیس الطالبین بخاری نسخۀ خطی مرحوم دهخدا)
ممنون بودن. شکر داشتن. تشکر. شکر. شکران. (منتهی الارب) : ز کردار هر کس که دارم سپاس بگویم به یزدان نیکی شناس. فردوسی. گفت سپاس دارم در وقت بازگشت ودر ساعت بیرون آمد. (تاریخ بیهقی). عبداﷲ گفت سپاس دارم. (تاریخ بیهقی). بهر نیکیش دار سیصد سپاس هم اندک دهش زو فراوان شناس. اسدی. ز تو تا بوم زنده دارم سپاس که من با خرد یارم و حقشناس. اسدی. ای بارخدای کردگارم من فضل ترا سپاس دارم. ناصرخسرو. گفتم سپاس دارم و گویم چو بنگرم نیکو به چشم عقل خطیر اندر آسمان. سوزنی. گرم بر جان نهی رنجی بدل دارم سپاس ای دل ورم بر دل نهی داغی بجان هم زین قیاس ای جان. سوزنی. ببندگی و غلامی گرت قبول کنند سپاس دار که فضلی بود کبیر از دوست. سعدی. سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود. سعدی
ممنون بودن. شکر داشتن. تشکر. شکر. شکران. (منتهی الارب) : ز کردار هر کس که دارم سپاس بگویم به یزدان نیکی شناس. فردوسی. گفت سپاس دارم در وقت بازگشت ودر ساعت بیرون آمد. (تاریخ بیهقی). عبداﷲ گفت سپاس دارم. (تاریخ بیهقی). بهر نیکیش دار سیصد سپاس هم اندک دهش زو فراوان شناس. اسدی. ز تو تا بوم زنده دارم سپاس که من با خرد یارم و حقشناس. اسدی. ای بارخدای کردگارم من فضل ترا سپاس دارم. ناصرخسرو. گفتم سپاس دارم و گویم چو بنگرم نیکو به چشم عقل خطیر اندر آسمان. سوزنی. گرم بر جان نهی رنجی بدل دارم سپاس ای دل ورم بر دل نهی داغی بجان هم زین قیاس ای جان. سوزنی. ببندگی و غلامی گرت قبول کنند سپاس دار که فضلی بود کبیر از دوست. سعدی. سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود. سعدی
پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس
پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن، رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن، مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن، جستجو کردن تفتیش کردن، یا خود را پاس داشتن، خود را محافظت کردن تحرس احتراس
پاس داشتن در خواب بر دو وجه است: اگر بیند پاس اهل به صلاح می داشت، دلیل است بر منفعت دو جهانی. اگر بیند که در سرای پادشاه پاسبانی می کرد، دلیل که از پادشاه خیر و منفعت یابد. اگر بازرگان این خواب را بیند، در تجارت سود بسیار کند. اگر بیند که پاس اهل صلاح و ورع می داشت، دلیل که از ایشان خیر و منفعت دینی بیند. و پاسبان درخواب دیدن، خداوند قدر و منزلت و ولایت بود و تیمار کارها دارد و مردم دراهتمام او باشند. محمد بن سیرین
پاس داشتن در خواب بر دو وجه است: اگر بیند پاس اهل به صلاح می داشت، دلیل است بر منفعت دو جهانی. اگر بیند که در سرای پادشاه پاسبانی می کرد، دلیل که از پادشاه خیر و منفعت یابد. اگر بازرگان این خواب را بیند، در تجارت سود بسیار کند. اگر بیند که پاس اهل صلاح و ورع می داشت، دلیل که از ایشان خیر و منفعت دینی بیند. و پاسبان درخواب دیدن، خداوند قدر و منزلت و ولایت بود و تیمار کارها دارد و مردم دراهتمام او باشند. محمد بن سیرین